
بهتاش داورپناه
آهنگساز و معلم موسیقی
• مربی موسیقی کودک در آموزشگاههای غرب تهران و کرج
• عضو گام: گروه آموزگاران موسیقی
نوشتههای اخیر در وبلاگ بهتاش داورپناه
- چرا کودکان نباید از ابتدا نتخوانی بیاموزند؟ (بخش سوم)این یادداشت بخش سوم و پایانی یادداشتی با عنوان «چرا کودکان نباید از ابتدا نتخوانی بیاموزند؟» و در مورد موضوع آموزش نتخوانی در کلاس موسیقی کودک است. اگر دو قسمت پیش را نخواندهاید، حتماً اول بخش اول و بخش دوم را بخوانید. بعد این صفحه را بخوانید. در بخش اول …
ادامه خواندن “چرا کودکان نباید از ابتدا نتخوانی بیاموزند؟ (بخش سوم)”
- چرا کودکان نباید از ابتدا نتخوانی بیاموزند؟ (بخش دوم)این نوشته بخش دوم یادداشتیست که پیش از این با نام «چرا کودکان نباید از ابتدا نتخوانی بیاموزند؟» در وبلاگ قرار گرفته بود. در یادداشت اول توضیح دادهام که موضوع چیست و طرف صحبت این موضوع چه کسانی میتوانند باشند. اگر بخش اول را نخواندهاید، اول آن را بخوانید و …
ادامه خواندن “چرا کودکان نباید از ابتدا نتخوانی بیاموزند؟ (بخش دوم)”
- چرا کودکان نباید از ابتدا نتخوانی بیاموزند؟ (بخش اول)هدف از نوشتن این یادداشت پاسخ به سوتفاهمی در مورد آموزش نتخوانی است که در این زمان، یعنی سال ۱۴۰۰ شمسی، بسیار معمول بودهاست. اگر در آینده این یادداشت را میخوانید، امیدوارم موضوع برایتان بدیهی و توضیح واضحات به نظر بیاید. که اگر اینطور نباشد، یعنی من و همکارانم (آموزگاران …
ادامه خواندن “چرا کودکان نباید از ابتدا نتخوانی بیاموزند؟ (بخش اول)”
- در مدح شاگردی نزد اساتید
سالها پیش در آموزشگاه زریاب کرج با بندهی خدایی برخورد داشتم که دستیار آقای فرزان فرنیا در کلاسهایشان بودند. در آمادگیهای کنسرت آموزشگاه. این آقای محترم سازهای کوبهای هم میزدند در حد متوسط. به پیشنهاد آقای فرنیا در کنار ارکستری که من سرپرستش بودم هم ساز زد. در مورد آن یک قطعهای که زد هم که چیزی نگویم بهتر است.دیروز شنیدم که ایشان در یک جای دیگری برای خودش معلم است و کلاس و شاگرد دارد که خدا را شکر. آدم پیشرفت میکند و این خوب است. همچنین شنیدم که ایشان فرمودهاند بنده شاگردشان بودم. چند ثانیهای گیج شدم که چرا همچین چیزی گفته، بعدش البته از تصورش خندهام گرفت.
اینکه ایشان چه درس میدادند که بنده شاگردی کردم به کنار، چرا توی رزومه به جای اسم اساتید، اسم شاگردان (خیالی) را گذاشته؟ نه که از شاگردی کردن شرم داشته باشم، که شاگردی اساتید افتخار است. موضوع این است که اگر حتی فرصتی دست میداد، بنده تمایل و زمان برای شاگردی کسانی که نه استادند و نه چیزی برای آموختن دارند، ندارم.
بنده در موضوع «آموزش» شاگرد آقای فرزان فرنیا، خانم سودابه سالم بودم. دو سه سالی هم سعادت همکاری با آقای ناصر نظر در کلاس را داشتم. ایشان پیشکسوت مهم حرفهی ما هستند و مفتخرم که این همکاری برایم بسیار آموزنده بود و حکم کلاس و کارگاه داشت. در کارگاههای آموزشگاه موسیقی پارس و موسسه پندار پویای آدمک هم شرکت کردهام، که اینها هر کدام به انتخاب خودشان چندین و چند مدرس داشتند. متاسفانه افتخاری برای زیارت این آقای دستیار در هیچ کدام از این جاها (جز شاید به عنوان همشاگردی) نداشتم. در مورد آهنگسازی و نوازندگی هم که انشاالله منظورشان نبوده. جز اساتید دانشکده موسیقی دانشگاه هنر، بنده شاگرد آقای علیرضا مشایخی، آقای بهرنگ شگرفکار و آقای فرزاد دانشمند بودهام.
امیدوارم خداوند به همهی ما توفیق و همینطور منابع مالی را عطا بفرمایند که مجبور نشویم کارهایی بکنیم که نباید، یا چیزهایی بگویم که نبوده.
«خُردنویس» مجموعه یادداشتهای کوتاه است. نوشتهی بالا تازهترین آنهاست.