کامران غبرایی عزیز، مترجم کتاب ارزشمند «نظریه و رهیافت ارف-شولورک» هستند. ایشان لطف کرده بودند و این متن را برای درج در بروشور نشست بررسی موسیقی کودک ایران نوشته بودند. این مراسم به میزبانی کارگروه موسیقی کودک دانشگاه هنر، در آمفیتئاتر دانشکده موسیقی و در تاریخ ۱۳ آبان ۱۳۹۶ برگزار شد. چون فکر میکنم نکات مهمی در نوشتهشان وجود دارد با اجازه خودشان اینجا بازنشرش میکنم.
مختصری دربارهی ترجمهی نظریه و رهیافت ارف-شولورک
اندکی پیش از پاییز ۱۳۹۵ از من خواسته شد تا نظریه و رهیافت ارف-شولورک را ترجمه کنم. خودم هم از این مکتب خوشم میآمد و بیدرنگ پیشنهاد گروه آدمک را پذیرفتم و دستبهکار شدم. همان اول کار ناهمواری متن آشکار بود، چون اکثر متنها از آلمانی به انگلیسی ترجمه شده بود و گرچه متن آلمانی هم در دسترسم بود و برای مقابله از آن بهره میگرفتم، اما به دانش آلمانیام بههیچوجه چنان اعتمادی نداشتم که متن آلمانی مرجع اصلی کارم باشد. همینکه ترجمهی کتاب تمام شد، با گروهی از اعضای نهاد آدمک کارگروهی برپا کردیم و متن را از نو خواندیم. در جریان همین جلسهها هم کتاب دستخوش تغییرات فراوانی شد. اصلا از همان اول کار بر سر ترجمهی بسیاری چیزها، ازجمله همان واژهی اِلِمِنتال توافق نداشتیم و من اصرار داشتم که این اصطلاح را به «پایهای» برگردانم و دوستان بر این گمان بودند که اصطلاحهای دیگری چون همین «بنیانی» که مصوب شد، بهتر حق مطلب را ادا میکند. خلاصهاش اینکه پس از پایان کار و ویرایشهای نهایی، متن را به دست استاد نازنینم، زندهیاد مصطفی اسلامیه، رساندم و تردید هم نداشتم که بیدرنگ به زبان ثقیل و اصطلاحهای ناروالش ایراد خواهد گرفت. همینطور هم شد و در گفتوگویی دوساعته بحثمان به اینجا رسید که بخشی از این سنگینی و ناروانی کلام نتیجهی دشواری و پیچیدگی خود متنهاست و بخشی از آن حاصل دستدوم شدن معناهاست که در جریان ترجمه از آلمانی به انگلیسی پدید آمده است.
چندی پیش از دوستانی شنیدم که خوانندگان کتاب به زبان دشوارش ایراد میگیرند و بسیاری اصلا عطای خواندن کتاب را به لقایش بخشیدهاند. به باورم مسئولیت این نقص پیش و بیش از همه متوجه من است و در این تردید ندارم که ترجمه کاری است برای تسهیل فهم و از همین منظر هم ترجمه همان تفسیر است؛ اگر تفسیر من از نظریه و رهیافت دشوار بوده است، مقصری ندارد جز من، اما دلیلش چیست؟ این متن درواقع سندی تاریخی است و روایتی دستاولی از بنیادگذاران مکتب ارف-شولورک و برجستهترین نظریهپردازان فعلیاش. این روایتها حکم گفتارهای اولیه را دارند و باید به چشم گواهیهایی نگریستشان که اینجا و اکنون ما را شکل دادهاند. از همین نظر هم بااینکه نقش مترجم پیش از همه تفسیر متن و تسهیل فهم است، اما ارزش تاریخی متن حکم میکرد که با کمترین تغییر در متن و با وفاداری به شیوهی ادا شدن معناها، متن را به فارسی برگردانم، ولو در بسیاری موارد شیوهی ادا شدن معناها بسیار پیچیده باشد. البته این رویکرد خالی از ایراد نیست و بیگمان نقدهای بسیاری بر آن رواست، اما استدلالم این بود که شاید این متن بارها و بارها بازخوانی و از نو ترجمه شود. حتی خودم دو مقالهاش را بعدها از نو و با رویکردی کاملا متفاوت ترجمه کردم تا پیچوخمهایش بهتر برایم آشکار گردد. تصورم این است که بازخوانی و نقد مکتب ارف-شولورک مسیری است که همهی اهالی آموزش موسیقی کودک باید در کنار هم بپیمایند و نقد این کتاب و ترجمهاش هم بخشی از همین فرایند است. امیدوارم این تازه آغاز راه باشد و دیگر دوستداران مکتب ارف-شولورک هم قلم دست بگیرند و این متن و متنهای مهم دیگر مکتب را به فارسی برگردانند تا روایت ایرانیها از ارف-شولورک بیشازپیش دقیق و روزآمد شود.
کامران غبرایی
۱۳۹۶/۸/۱۲
نظریه و رهیافت ارف-شولورک
تالیف پرفسور باربارا هَسِلباخ
ترجمهی کامران غبرایی
نشر هم آواز
(با همکاری موسسه پندار پویای آدمک)
تابستان ۱۳۹۵
دیدگاهتان را بنویسید