در مدح شاگردی نزد اساتید


سالها پیش در آموزشگاه زریاب کرج با بنده‌ی خدایی برخورد داشتم که دستیار آقای فرزان فرنیا در کلاس‌هایشان بودند. در آمادگی‌های کنسرت آموزشگاه. این آقای محترم سازهای کوبه‌ای هم می‌زدند در حد متوسط. به پیشنهاد آقای فرنیا در کنار ارکستری که من سرپرستش بودم هم ساز زد. در مورد آن یک قطعه‌ای که زد هم که چیزی نگویم بهتر است.

دیروز شنیدم که ایشان در یک جای دیگری برای خودش معلم است و کلاس و شاگرد دارد که خدا را شکر. آدم پیشرفت می‌کند و این خوب است. همچنین شنیدم که ایشان فرموده‌اند بنده شاگردشان بودم. چند ثانیه‌ای گیج شدم که چرا همچین چیزی گفته، بعدش البته از تصورش خنده‌ام گرفت.

اینکه ایشان چه درس می‌دادند که بنده شاگردی کردم به کنار، چرا توی رزومه به جای اسم اساتید، اسم شاگردان (خیالی) را گذاشته‌؟ نه که از شاگردی کردن شرم داشته باشم، که شاگردی اساتید افتخار است. موضوع این است که اگر حتی فرصتی دست می‌داد، بنده تمایل و زمان برای شاگردی کسانی که نه استادند و نه چیزی برای آموختن دارند، ندارم.

بنده در موضوع «آموزش» شاگرد آقای فرزان فرنیا، خانم سودابه سالم بودم. دو سه سالی هم سعادت همکاری با آقای ناصر نظر در کلاس را داشتم. ایشان پیشکسوت مهم حرفه‌ی ما هستند و مفتخرم که این همکاری برایم بسیار آموزنده بود و حکم کلاس و کارگاه داشت. در کارگاه‌های آموزشگاه موسیقی پارس و موسسه پندار پویای آدمک هم شرکت کرده‌ام، که اینها هر کدام به انتخاب خودشان چندین و چند مدرس داشتند. متاسفانه افتخاری برای زیارت این آقای دستیار در هیچ کدام از این جاها (جز شاید به عنوان همشاگردی) نداشتم. در مورد آهنگسازی و نوازندگی هم که انشاالله منظورشان نبوده. جز اساتید دانشکده موسیقی دانشگاه هنر، بنده شاگرد آقای علیرضا مشایخی، آقای بهرنگ شگرفکار و آقای فرزاد دانشمند بوده‌ام.

امیدوارم خداوند به همه‌ی ما توفیق و همینطور منابع مالی را عطا بفرمایند که مجبور نشویم کارهایی بکنیم که نباید، یا چیزهایی بگویم که نبوده.

دیدگاهتان را بنویسید | دیدن همه‌ی خُردنویس‌ها

چرا کودکان نباید از ابتدا نت‌خوانی بیاموزند؟ (بخش سوم)

کلاس‌های موسیقی کودک بهتاش داورپناه در غرب تهران - هنرجو با زایلوفون و یادداشت نت نویسی

این یادداشت بخش سوم و پایانی یادداشتی با عنوان «چرا کودکان نباید از ابتدا نت‌خوانی بیاموزند؟» و در مورد موضوع آموزش نت‌خوانی در کلاس موسیقی کودک است. اگر دو قسمت پیش را نخوانده‌اید، حتماً اول بخش اول و بخش دوم را بخوانید. بعد این صفحه را بخوانید.

در بخش اول موضوع طرح شد و در مورد مخاطبان این یادداشت توضیح داده شد. در بخش دوم به دو دلیل عمده و مهم مخالفت با آموزش نت‌خوانی در کلاس موسیقی کودک پرداخته شد. یکی «ضرورت آموزش موسیقی همانند زبان مادری» و دیگری موضوعات دیگری که از اولویت و اهمیت بیشتری برخوردارند و لازم است به آنها پرداخته شود.

در این بخش به دلایل دیگری برای به تاخیر انداختن آموزش نت‌خوانی پرداخته می‌شود. دلایلی از جمله مشخص نبودن کلید هدف، دوباره‌کاری ناگزیر در کلاس‌های ساز، موضوع موسیقی ایرانی. این یادداشت آخرین بخش این نوشته‌ی سه‌بخشی است.

ادامه خواندن “چرا کودکان نباید از ابتدا نت‌خوانی بیاموزند؟ (بخش سوم)”

چرا کودکان نباید از ابتدا نت‌خوانی بیاموزند؟ (بخش دوم)

کلاس‌های موسیقی کودک بهتاش داورپناه در غرب تهران - هنرجو با زایلوفون و یادداشت نت نویسی

این نوشته بخش دوم یادداشتی‌ست که پیش از این با نام «چرا کودکان نباید از ابتدا نت‌خوانی بیاموزند؟» در وبلاگ قرار گرفته بود. در یادداشت اول توضیح داده‌ام که موضوع چیست و طرف صحبت این موضوع چه کسانی می‌توانند باشند. اگر بخش اول را نخوانده‌اید، اول آن را بخوانید و بعد سراغ ادامه‌ی مطلب در اینجا بیایید. در اینجا در مورد آموزش موسیقی همانند زبان مادری و لزوم آموزش مباحثی جز نت‌خوانی در موسیقی حرف می‌زنم.

ادامه خواندن “چرا کودکان نباید از ابتدا نت‌خوانی بیاموزند؟ (بخش دوم)”

چرا کودکان نباید از ابتدا نت‌خوانی بیاموزند؟ (بخش اول)

کلاس‌های موسیقی کودک بهتاش داورپناه در غرب تهران - هنرجو با زایلوفون و یادداشت نت نویسی

هدف از نوشتن این یادداشت پاسخ به سوتفاهمی در مورد آموزش نت‌خوانی است که در این زمان، یعنی سال ۱۴۰۰ شمسی، بسیار معمول بوده‌است. اگر در آینده این یادداشت را می‌خوانید، امیدوارم موضوع برایتان بدیهی و توضیح واضحات به نظر بیاید. که اگر اینطور نباشد، یعنی من و همکارانم (آموزگاران موسیقی) کارمان را درست انجام نداده‌ایم.

ادامه خواندن “چرا کودکان نباید از ابتدا نت‌خوانی بیاموزند؟ (بخش اول)”

ممنوعیت صدور مجوز ناشر-مولف

آیا می‌دانید که دیگر به مولفان به صورت مستقیم مجوز نشر کتاب نمی‌دهند؟ در گذشته نوعی از مجوز به نام «ناشر-مولف» وجود داشت که با آن بدون واسطه‌ی موسسه نشر، کتاب امکان نشر و حمایت از حقوق مولف پیدا می‌کرد. حالا به بهانه‌ی جلوگیری از چاپ کتاب بی‌کیفیت چند سال است که این نوع مجوز صادر نمی‌شود. احمد شاملو، فروغ فرخزاد و احمدرضا احمدی کتاب‌های خود را به این روش چاپ می‌کردند.

وقتی یک ناشر کتاب را چاپ می‌کند، به صورت متوسط حدود ۱۰ درصد از قیمت پشت جلد کتاب به مولف پرداخت می‌شود. اگر کتاب مورد نظر از کتاب‌های اول مولف باشد، خودش باید هزینه چاپ و نشر را از پیش به ناشر بپردازد که موسسه نگران ضرر نباشد.

و به این شکل مولفان به کار تشویق می‌شوند و تولید محتوای باکیفیت و نشر رونق می‌گیرد. بدهکارید اگر فکر دیگری کنید.

دیدگاهتان را بنویسید | دیدن همه‌ی خُردنویس‌ها