آقای ببر وحشی میشود
نویسنده و تصویرگر: پیتر براون
ترجمه به فارسی: عذرا جوزدانی
نشر قایق کاغذی، ۱۳۹۵
۴۴ صفحه، داستان کوتاه مصور
گروه سنی ب (سالهای اول دبستان)
قیمت روی جلد: ۱۳۰۰۰ تومان
صفحه در سایت گودریدز
خلاصهی داستان
گروهی از حیوانات در شهر زندگی میکنند. کت و شلوار پوشیده و تمیز و مرتب. یک روز آقای ببر که از این زندگی خشک و مرتب خسته شده، تصمیم میگیرد وحشی بشود…
ایدهی کتاب
کتاب آقای ببر وحشی میشود تلاش میکند ایدهی «خودت باش» را برای کودک طرح کند. از طرف دیگر فکر میکنم مهمتر و اساسیتر از این موضوع، این است که کتاب برای اولین بار به کودک میگوید که تمام چیزهایی که ما بزرگترها اسمش را هنجار میگذاریم قراردادهایی هستند که مطلق و قطعی نیستند. «نسبی بودن» مسائل موضوعیست که حتی ما بزرگترها را هم دچار چالش میکند. برای مثال وقتی وارد محیطی میشویم که فرهنگش برایمان ناآشناست، در بدترین حالت شروع به قضاوت تک تک افراد میکنیم؛ البته در این شرایط انتخابِ بدِ دیگری هم هست: اینکه فرهنگ جدید را بپذیریم و گمان کنیم چیزی که تا به حال با آن آشنا بودیم اشتباه بودهاست. در بهترین حالت در درکمان از فرهنگ بازنگری میکنیم؛ میپذیریم که هر دو حالت وجود دارند. به خاطر همین درگیریهای ذهنی فکر میکنم مواجهه با این مفهوم برای ما بزرگترها هم میتواند مفید باشد.
چطور به موسیقی مربوط میشود؟
من معلم موسیقی هستم و هر وقت کتاب یا هر محصول فرهنگی دیگری میبینم که مربوط به کودکان است، ناخودآگاه ذهنم دنبال کارکردهایش در کلاس یا خود موسیقی میگردد. به عقیدهی من پدیدهی معادل «فرهنگ نپذیرفتنی» مطرح شده در کتاب، شناخت عامیانه ما از سازها و خود موسیقیست. اینکه همه چند ساز محدود را از تلوزیون دیدهایم و گمان میکنیم هر چیزی جز این ۴، ۵ ساز 1 عقبمانده و اشتباه است. یا فرهنگ غربزدهی ماست که هر ساز ایرانی، یا به کل موسیقی ایرانی را قدیمی و «بی کلاس» میدانیم و از آن دوری میکنیم2. اینجا جاییست که لزوم شناخت این مفاهیم برای والدینی مشخص میشود که تحت تاثیر «فرهنگ غالب»، یا به اجبار و یا با بدگویی مداوم از این سازها (یا زیادی خوب گفتن از سازهای غربی) بچهها را از این سازها و این موسیقی دور میکنند.
کسانی که من را میشناسند میدانند که فقط موسیقی کلاسیک میدانم و عمدهی کارم هم محدود به این موسیقیست. یعنی منظورم از این صحبتها تعصب در مورد موسیقی ایرانی و تقبیح موسیقی غربی نیست. به قول آقای مشایخی3 «ما نمیتوانیم بیشتر یا کمتر از چیزی که هستیم، ایرانی باشیم». کاش توی کتاب یک عده از حیوانات به این نتیجه میرسیدند که شهر را ترجیح میدهند. یا اینکه اصلاً تعداد انسان هم میانشان بود که در شهر میماندند. هر کس قرار است خودش باشد. خوب بود اگر «وحشی بودن» آخر کتاب باز به یک فرهنگ غالب تبدیل نمیشد.
همراه کتاب فارسی یک سیدی عجیب هست
همراه نسخهی فارسی کتاب یک سیدی صوتی هست که قصه را از رو میخواند. حتی برای من که عاشق کتاب صوتی هستم، صوتی کردن کتابی که بخشی از داستان به وسیلهی تصویر روایت میشود عجیب و بیخود به نظر میرسد. حتی اگر هدف به ظاهر این باشد که همزمان فایل صوتی شنیده شود و کتاب دیده شود، به خاطر سرعت راوی، امکان لذت بردن از تصاویر وجود ندارد. پیشنهاد میکنم از سیدی برای شنیدن قصه استفاده نکنید. خودتان قصه را برای بچهها بخوانید یا اگر میتوانند، خودشان بخوانند. در هر صفحهای که خواستید مکث کنید و از تصاویر و روایت تصویری لذت ببرید، بعد بروید صفحهی بعد.
در پایان
در پایان فارغ از درگیریهای موسیقایی من، خواندن این کتاب و دیدن تصویرسازی جذابش برای بچهها لذت بخش، و مواجه شدنشان با این مفهوم برایشان مفید است.
بهتاش داورپناه
شهریور ۱۳۹۸