دسته: پروژه موسیقی شوش

پروژه موسیقی شوش یک پروژه خصوصی و مستقل است که از تابستان ۱۳۹۲ تاکنون مشغول آموزش موسیقی به کودکان در شرایط دشوار در محله‌ی شوش-دروازه‌غار تهران است.

این پروژه با یک کلاس موسیقی کودک من شروع شد و طی سال‌ها با ملحق شدن دوستان و همکارانم، به یک پروژه‌ی تخصصی‌تر تبدیل شد.

در این قسمت وبسایت می‌توانید یادداشت‌هایی در مورد پروژه یا به صورت کلی مربوط فعالیت‌های مشابه را ببینید. برای کسب اطلاعات بیشتر می‌توانید به وبسایت رسمی پروژه موسیقی شوش مراجعه کنید.

  • برای بچه‌ها کاری نکنیم که نمی‌توانیم همیشه انجامش بدهیم.

    برای بچه‌ها کاری نکنیم که نمی‌توانیم همیشه انجامش بدهیم.

    مقدمه

    برای بچه‌ها کاری نکنیم که نمی‌توانیم همیشه انجامش بدهیم یا «به بچه‌ها چیزی نشان ندهیم که نمی‌توانند داشته باشند». اینکه بگوییم «برای بچه‌ها کاری نکنیم» به نظر غیر عادی می‌آید. حالا می‌خواهد بعدش شرایطی داشته باشد یا نه. به همین دلیل اول کمی مقدمه می‌گویم. اگر دوست دارید می‌توانید از این قسمت بگذرید و بقیه مطلب را بخوانید.
    خیلی از کارهای خوب و انسان‌دوستانه در حقیقت در جهت رضایت شخصی انجام می‌شود. آدم‌ها به دیگران خوبی می‌کنند که بتوانند حس خوبی به خودشان پیدا کنند. این حقیقت به هیچ وجه از ارزش کار کم نمی‌کند. فکر می‌کنم هر کدام از ما برای خودمان خط‌کشی‌های شخصی (یا برگرفته از منابعی که پذیرفته‌ایم) داریم که مشخص می‌کند چه کاری اصطلاحاً «درست» است و چه کاری «غلط». مشخص است که اینقدر سیاه و سفید نیست و در این میان طیف گسترده‌ای از خاکستری‌ها را داریم. (مفهوم دیگری به نام «وظیفه» هم البته وجود دارد که در اینجا به خاطر دور شدن از ایده اصلی به آن نمی‌پردازیم.) از خودمان هم ایده‌ای داریم که کجای این طیف ایستاده‌ایم. فکر می‌کنم هر کاری که انجام می‌دهیم در جهت اثبات این جایگاه به خودمان است. چون می‌خواهم آدمی باشم که چنین کاری انجام می‌دهد. تصور می‌کنم از آنجایی که اختیار ما محدود می‌شود به خودمان، حتی اگر این کار «خوب» و یا «انسان‌دوستانه» برای همین تصور شخصی از خودمان هم باشد، (یا آن موضوع «وظیفه») باز هم ارزشمند است و ستودنی. چون جز این وجود حالت دیگری را تصور نمی‌کنم. (بیشتر…)

  • «حمایت از کودکان کار»، حمایت از «کار کودکان» است.

    «حمایت از کودکان کار»، حمایت از «کار کودکان» است.

    اگر بخواهم منظورم را دقیق‌تر بیان کنم می‌توانم اینطور بگویم: فراهم کردن امکانات برای کودکان کار و محروم کردن همه باقی کودکان (مخصوصاً کودکان در شرایط دشوار) باعث رشد پدیده «کار کودکان» خواهد شد. متاسفانه در بسیاری از موارد این دقیقاً همان اتفاقی‌ست که شاهدش هستیم.
    نگارنده در زمان نوشتن این یادداشت، ۶ سال است که یک روز در هفته در حال کار داوطلبانه با کودکان در شرایط دشوار (بدون تمرکز روی گروهی خاص) در جنوب شهر تهران است. این سالها باعث شده‌است به نتایجی برسم که پیش از آن به نظرم «غیر منطقی» یا «عجیب» می‌آمد. این یادداشت و آنهایی که پس از این منتشر می‌شوند، تلاشی هستند برای توضیح این مسائل. به این امید که افرادی که مثل روزهای اول من شروع به کار در این شرایط می‌کنند، با دانستن این موضوعات، پایشان را روی دوش من بگذارند و دورتر را ببینند. به امید روزی که گفتن و شنیدن این مطالب ضرورتی نداشته باشد. (بیشتر…)

  • یلدا و نرگس من، اولین رسیتال ساز

    یلدا و نرگس من، اولین رسیتال ساز

    بهتاش داورپناه: پنج‌شنبه ۲۳ اسفند ۱۳۹۷، با وجود اینکه همه‌ی همکاران «پروژه موسیقی شوش» را از پا انداخت، برای همه‌مان تبدیل شد به یک خاطره‌ی شیرین و عزیز. پروژه موسیقی شوش با کلاس‌های موسیقی کودک شروع شد. فصل تازه‌ای که با همت «ارغوان منتظری»، «علیرضا ذوقی»، «پروانه انارکی»، «شبنم جعفری‌راد»، «خشایار شهریاری» و به زودی «شکیبا خسروی» شروع شده، اگر چه نشانه‌های گاه‌به‌گاهی داشت، این بار اولین فصل شکوفه‌هایش را تجربه کرد. کلاس‌های ساز پروژه موسیقی شوش، اولین رسیتال ساز شان را برگزار کردند. یادداشتی که در پایین می‌خوانید نوشته شبنم جعفری‌راد است. نوازنده و مدرس ویلن‌سل، مدرس موسیقی کودک و معلم ویلن‌سل پروژه موسیقی شوش.

    (بیشتر…)

  • ناردان و پروژه موسیقی شوش کنسرت دارند

    ناردان و پروژه موسیقی شوش کنسرت دارند

    اسم کودکتان را در کلاسی می‌نویسید، چه موسیقی باشد که کار من است و چه هر کلاس دیگری. کلاس زبان، کلاس نقاشی، کلاس‌های تقویتی رنگارنگ، کلاس ورزش یا یک کلاس دیگر. بعضی روزها، روزهایی نیستند که دلتان بخواهد از جا بلند شوید و آقازاده  (یا خانم‌زاده!) را سر کلاس ببرید. یا شب قبلش خوب نخوابیده‌اید، مشکلی کاری یا خانوادگی پیش آمده، یا خدای نکرده بیماری و کسالتی هست. هر چه که هست باعث می‌شود فکر کنید که چه خوب می‌شد که مجبور نبودید بلند شوید و تا کلاس بروید. کاش غیبت کردن عواقبی مثل عقب ماندن از کلاس و سرخوردگی نداشت. ولی چند ثانیه بعد به عزم‌تان را جزم می‌کنید و بلند می‌شوید. کلاس را باید رفت. یا به خاطر جلوگیری از عواقب غیبت یا به خاطر جلوگیری از هدر رفتن هزینه‌ای که برای کلاس پرداخته‌اید. بالاخره دردانه‌مان یا به سختی و زور یا با اشتیاق سر کلاس می‌رود. (بیشتر…)

  • بچه‌های شوش کنسرت ارکستر سمفونیک تهران را تماشا کردند

    چند بار سعی کرده بودم بلیت «کنسرت ارکستر سمفونیک تهران برای کودکان» را برای بچه‌های پروژه موسیقی شوش بخرم ولی هر بار دیر جنبیده بودم و بلیت تمام شده‌بود. خوشبختانه هر بار کنسرت تمدید می‌شد. بار آخر که خبر تمدید کنسرت را از آقای رکوعی (نوازنده و مدرس فلوت) شنیدم، از آموزشگاه خارج شده‌بودم و داشتم به سمت ماشین می‌رفتم، باید خودم را به کرج می‌رساندم. به ماشین که رسیدم، فقط به خاطر کولر ماشین را روشن کردم. سر ظهر تابستان و هوا حسابی گرم بود. همانجا نشستم که بلیت بخرم. اجازه نمی‌داد هر ۲۵ تا را با هم بخرم. مجبور شدم ۱۵ تا از صندلی‌ها را که به سختی روی صفحه کوچک گوشی با نوک انگشت انتخابشان کرده بودم، دوباره از حالت انتخاب خارج کنم. سه بار تمام مراحل را تکرار کردم تا خرید تمام شد. خیالم که از خرید بلیت راحت شد، راه افتادم و رفتم.

    (بیشتر…)