پنجشنبهها از صبح تا ساعت ۴:۳۰ کلاس دارم. ساعت ۵ باید میرسیدم به موسسه الف. در مسیر رسیدن به محل کارم لاستیک چرخ عقب ماشین پنچر شدهبود و با وجود نزدیک بودن محل کارم به موسسه الف فرصت نمیشد که لاستیک را عوض کنم و بروم؛ کلاسم که تمام شد با اسنپ خودم را به محل نشست رساندم. عنوان برنامهی پنجشنبه ۷ تیر ۱۳۹۷، «آموزش موسیقی: مشکلات و پیشنهادات ؛ نشست تحلیلی پیرامون آموزش موسیقی» بود. سخنرانان را از پیش میشناختم.
دکتر نگار بوبان (موزیسین شناخته شده موسیقی ایرانی، دکترای پژوهش هنر، نوازنده عود و خواننده، مدرس دانشگاه) که در دانشکده موسیقی دانشگاه هنر شاگردشان بودم و کارهای منتشر شدهشان را دنبال میکنم. گاهی که برای راهنمایی و مشورت بهشان مراجعه کردهام با لطف و مهربانی کمکم کردهاند. فرزان فرنیا (فارغالتحصیل دانشکده کارل ارف دانشگاه موتزارتیوم سالزبورگ، مدرس شناخته شده موسیقی کودک با دیدگاه ارف-شولورک، نوازنده پرکاشن) را از بقیه بیشتر میشناسم. در چندین کارگاه مربیگری موسیقی کودک شاگردشان بودهام. چندین سال در کلاسهایشان کارآموزی کردهام و چند سال است که در پروژهها و آموزشگاههای مختلف همکار هستیم. نرگس مهرابی (فارغالتحصیل دکتری دانشگاه لایدن هلند، مدرس موسیقی کودک با روش کدای) را از قبل میشناختم ولی کمتر از دو نفر دیگر. جز چند ماه که در یک آموزشگاه کار میکردیم، در جریان کارگاهها و فعالیتهایش هستم.
مدیر جلسه، آقای سیاوش لطفی در ابتدای جلسه توضیح دادند که نرگس مهرابی قرار است کلاسهایی برای مربیگری (برای پیانو، آواز و سلفژ) در موسسه الف داشته باشد. قرار بود سخنرانیهایی در این مورد برگزار کند؛ ولی ترجیح دادند به جای سخنرانی، این جلسات برگزار شود.
اول فرزان فرنیا صحبت را شروع کرد. به نظر فرنیا یکی از بزرگترین مشکلات پیش روی آموزش موسیقی کودک در ایران به عبارتی بلاتکلیفی قانونی و سیاستگذاری در مورد آن است. به این شکل که ظاهرا هیچ قصد حمایت و گسترشی در مورد این جریان وجود ندارد و اصطلاحا با آموزش موسیقی «مدارا» شده است. همین موضوع باعث شدهاست که آموزش موسیقی به جای مدارس در آموزشگاههای خصوصی دنبال میشود که بنا به تمایلات شخصی مدیریت آموزشگاه ممکن است به اهداف دیگری جز اهداف اصلی آموزش متمایل شود. مشکل بعدی سر راه آموزش موسیقی به نظر فرنیا «موسیقیدانان ناآموزگار» هستند. یعنی موزیسینهایی که موسیقی را بلدند ولی درس دادن را بلد نیستند. موضوع دیگر خانوادههای ناموسیقایی هستند که موسیقی را برای خوشگذرانی و چشم و هم چشمی دنبال میکنند. این موضوع منجر به محبوبیت موسیقی پاپ به جای موسیقی جدی یا علمی شده است. فرنیا در پایان این صحبتهای اولیهاش گفت که موضوع «موسیقیدانهای ناآموزگار» و «خانوادههای ناموسیقایی» به لطف کارگاههای مربیگری و مسایل دیگر در حال بهبود است.
نرگس مهرابی صحبتهایش را با تایید کلی حرفهای فرزان فرنیا شروع کرد. به نظر مهرابی بیتوجهی سیستم و مسئولان باعث کری گوش موسیقایی مردم شدهاست. مهرابی در مورد کارتونهای کودکان حرف زد که به عمد قسمتهای آوازی به شکل ناکوک دوبله شدهاند حرف زد. مهرابی به شوخی (یا شاید جدی گفت) که این موضوع شبیه توطئه است. نرگس مهرابی گفت که والدین آواز نمیخوانند و اگر میخوانند فالش و بی تفاوت میخوانند. به همین دلیل باید صدای والدین را در کلاسهای مادر و کودک و موسیقی کودک و کلاسهای والدین و هر جا که ممکن است تربیت کنیم. نرگس مهرابی در اینجا جملهای از زُلتان کدای را نقل کرد که جالب توجه است. «آموزش کودک ۹ ماه قبل از تولد مادرش شروع میشود.»
مهرابی با اشاره مجدد به اهمیت آواز در آموزش، گفت مشکل بزرگ دیگر سر راه آموزش موسیقی این است که معلمان موسیقی صدای خودشان را نمیشناسند، آواز نمیخوانند و ناکوک هستند. در ادامه به اصرار اشتباه به آموزش نتخوانی به کودکان اشاره کرد و پیشنهاد کرد بقیه هم در مورد این موضوع صحبت کنند. نرگس مهرابی در انتها به لزوم قوی شدن ارتباط مدرسین ساز با مدرسین کلاسهای مکمل (موسیقی کودک، مادر و کودک، سلفژ، آواز جمعی، هارمونی، تئوری و … ) اشاره کرد.
دکتر بوبان گفت که موضوع را از زاویه دید معلم ساز میبیند و به واسطه سروکار داشتن با محصولات کلاسهای موسیقی کودک در این مورد نظراتش را میگوید. به نظر نگار بوبان مهمترین مشکل در حال حاضر عدم وجود تعریف از اهداف آموزشیست. این موضوع منجر به تاکید اضافی روی بخشهایی مثل بخش مکانیکی و حرکتی موسیقی و نوازندگی به جای صدا میشود. از سمت دیگر مشخص نبودن اهداف آموزشی ارزیابی عملکرد معلم (حتی توسط خودش) را غیر ممکن میکند. نگار بوبان در پایان صحبتهای اولیهاش به تفاوت شیوه یادگیری هر شاگرد و لزوم همخوان شدن آموزش با شاگردان اشاره کرد.
بعد از این صحبتهای اولیه (و گاهی میان صحبتها) حضار سوالاتی را پرسیدند. یکی از حاضران گفت با توجه عنوان جلسه انتظار تاکید روی موسیقی کودک را نداشته و پیشنهاد کرد به صورت عمومی تر به موضوع آموزش موسیقی پرداخته شود. یکی دیگر از حضار گفت که به نظرش خیلی از حرفها درد مشترک است و کاش به جای طرح مجددشان به پیشنهادات برای حلشان پرداخته شود. در جواب این سوالات و سوالات دیگر سخنرانان به لزوم بیان و فکر کردنِ مستمر به مشکلات تاکید کردند و به نکاتی اشاره کردند که در پایین میآید:
فرزان فرنیا:
اگر شاگرد چیزی را یاد نگرفت، مشکل از ما مربیهاست و باید راه حل را در خودمان پیدا کنیم.
اتوریته معلم به جای پرورش انسان خلاق، انسان سرکوب شده و فرو رفته و بی اعتماد به نفس میسازد.
در مورد آموزش موسیقی هر آموزشگاه ساز خودش را در آموزش میزند. (گاهی به واسطه موضوعات مالی) این موضوع بد نیست ولی باید هدفمند باشد.
نگار بوبان:
باید رقابت بین شاگردان حذف بشود. چون مخرب است و بعد به مدرسان آینده منتقل میشود.
پیشنهاد میکنم کتابهای توران میرهادی در مورد آموزش را بخوانیم.
وقتی تصمیم گرفتم که در این جلسه شرکت کنم با دیدگاههای هر سه نفر کمابیش آشنا بودم و تقابل نقاط اختلافشان و بررسی این دیدگاهها متفاوت برایم جالب بود. در اواخر جلسه با توجه به اشتراکات صحبتهای هر سه نفر، در موردِ تنها موردی که با هم اختلاف داشتند پرسیدم. فرنیا معتقد است یکی از مشکلات «موسیقیدانهای نا آموزگار» هستند. یعنی مشکل در موسیقی نیست. در نحوه تدریس است. مهرابی به عکس فکر میکند مشکل از کمبود دانش و توانایی موسیقایی معلمهاست. به خصوص در مورد مسائلی مثل گوش موسیقایی و … . بوبان در مقابل معتقد است که مشکل از مشخص نبودن اهداف آموزشی است و با مشخص شده این اهداف میشود معلمها را از هر نظر سنجید.
هر سه نفر روی صحبتهای پیشینشان تاکید کردند. دکتر بوبان گفت در یک توافق نگفته و ننوشته تصمیم گرفتهایم روی اشتراکات دیدگاهها تاکید کنیم و میتوانیم اختلافات را بگذاریم برای جلسات بعدی.
فکر میکنم با وجود اهمیت این موضوع، در صورت ادامه داشتن این جلسات، موکول کردن این موضوعات به بعد غیرمنطقی به نظر نمیرسد. این جلسه به هدف دیگری میپرداخت که در موردش موفق بود؛ این هدف که مخاطب معمول این جلسه را با مشکلات و دیدگاههای متخصصان در این مورد آشنا کند و بابی را برای صحبت بیشتر باز کند. در کل فکر میکنم جلسه مفیدی بود و نگار بوبان، فرزان فرنیا، نرگس محرابی، سیاوش لطفی و موسسه هنری الف (سایت) شایسته تشکر هستند.
«نشست آموزش موسیقی : مشکلات و پیشنهادات» که تمام شد برگشتم به کوچه بالاتر از محل کارم، جایی که ماشین را پارک کرده بودم. عوض کردن لاستیک در هوای گرم تیرماه تهران، اصلا تجربه لذت بخشی نیست.
بهتاش داورپناه
تیرماه ۱۳۹۷
دیدگاهتان را بنویسید