در مورد موضوعی مربوط به هدیه جشن بچهها، من و میشا فرحبخش و سایه نیکگهر و مونا عرب اختلاف نظر داشتیم. آنقدر بحث بالا گرفته بود که از صبح اوقاتم تلخ بود. قرار بود ساعت ۹ خانه کودک باشم که ۱۰ برویم سالن آمفیتئاتر خواجوی کرمانی. ساعت ۱۰ تازه رسیدم خانه کودک.
خلاصه که کلافه بودن من تا وقتی برنامه شروع شد و بچهها اجرایشان را شروع کردند ادامه داشت. بچهها ولی حالشان خوب بود و به نسبت همیشه خوب ساز میزدند. امروز به اشارههایم هم خوب عکسالعمل نشان میدادند. حالم خوب شد.
قطعاتی که برای این برنامه زدیم را برای یک برنامه دیگر آماده کردهبودیم. ولی به خاطر مشکلی که در برنامهریزی پیش آمد، موفق نشدیم اجرایشان کنیم. قطعه «بچههای شوش» را زدیم. بعد «رنگین کمون»، بعد «غروب»، «جوجه طلایی» و بعد بچههای پیشرفته یک قطعه سازی (بدون کلام) زدند که صادقانه بگویم اسمش خاطرم نیست. وقتی شروع کردم به درس دادنش سر کلاس اسمش یادم نمیآمد، گذشت زمان هم کمکی نکرد.
اجرای قطعات که تمام شد قبل از شروع تشکرهای معمول، از بهاره عامری تشکر کردم. چند ماه اول این سلسله ۴ ساله را با بهاره عامری دوتایی شروع کردهبودیم. تا اینکه از ایران رفت. ولی نسل اول هنوز «خانوم بهاره» را خاطرشان هست. بعد از مونا عرب تشکر کردیم که به بچهها موسیقی کودک درس میدهد. از میشا فرحبخش معلم سلفژ بچهها. سایه نیکگهر معلم موسیقی کودک. علیرضا ذوقی معلم گیتار.
خودمان که تمام شدیم از خانم حیدری و بشنوایی و پژوهش و بقیه دوستان خانه کودک شوش و انجمن حمایت از حقوق کودکان که طی این سالها به پروژه کمک کردند، تشکر کردیم.بعد کلی با پدر و مادر بچههامان که توی سالن بودند حرف زدم. آنقدر حرف را کش دادم و طولانی کردم تا آقای راد که رفتهبودند شمع بگیرند برسند.
شمع فوت کردیم، کیک خوردیم، کادوهای بچهها را دادیم.
امسال موفق شدیم برای بچههای پیشرفته دستگاه همراه پخش موسیقی بخریم. (امپیتری پلیر) فکر میکنم حسابی وضع رو عوض کند. حالا هم موسیقی میزنند و هم موسیقی بقیه را میشنوند.
سال پنجم را ۳ هفته است که واردش شدهایم. امسال را پر انرژی شروع میکنیم. به امید کارهای بزرگتر و موزیسینهای کوچکِ خوشحالتر!
ممنون از همه کسانی که کمک کردند، به خصوص میشا فرحبخش که برای آماده شدن این مراسم کلی دوندگی کرد.
بهتاش داورپناه
۲۲ تیر ۱۳۹۶
دیدگاهتان را بنویسید