مقدمه
برای بچهها کاری نکنیم که نمیتوانیم همیشه انجامش بدهیم یا «به بچهها چیزی نشان ندهیم که نمیتوانند داشته باشند». اینکه بگوییم «برای بچهها کاری نکنیم» به نظر غیر عادی میآید. حالا میخواهد بعدش شرایطی داشته باشد یا نه. به همین دلیل اول کمی مقدمه میگویم. اگر دوست دارید میتوانید از این قسمت بگذرید و بقیه مطلب را بخوانید.
خیلی از کارهای خوب و انساندوستانه در حقیقت در جهت رضایت شخصی انجام میشود. آدمها به دیگران خوبی میکنند که بتوانند حس خوبی به خودشان پیدا کنند. این حقیقت به هیچ وجه از ارزش کار کم نمیکند. فکر میکنم هر کدام از ما برای خودمان خطکشیهای شخصی (یا برگرفته از منابعی که پذیرفتهایم) داریم که مشخص میکند چه کاری اصطلاحاً «درست» است و چه کاری «غلط». مشخص است که اینقدر سیاه و سفید نیست و در این میان طیف گستردهای از خاکستریها را داریم. (مفهوم دیگری به نام «وظیفه» هم البته وجود دارد که در اینجا به خاطر دور شدن از ایده اصلی به آن نمیپردازیم.) از خودمان هم ایدهای داریم که کجای این طیف ایستادهایم. فکر میکنم هر کاری که انجام میدهیم در جهت اثبات این جایگاه به خودمان است. چون میخواهم آدمی باشم که چنین کاری انجام میدهد. تصور میکنم از آنجایی که اختیار ما محدود میشود به خودمان، حتی اگر این کار «خوب» و یا «انساندوستانه» برای همین تصور شخصی از خودمان هم باشد، (یا آن موضوع «وظیفه») باز هم ارزشمند است و ستودنی. چون جز این وجود حالت دیگری را تصور نمیکنم. ادامه خواندن “برای بچهها کاری نکنیم که نمیتوانیم همیشه انجامش بدهیم.”